داستان کوتاه ناراحت کننده – نبش قلب
-
کد هش (Hash Code#) چیست و چه کاربردی دارد؟
-
دلایل و درمان بوی بد دهان
-
گیاهان و درمان های طبیعی برای بی خوابی
-
برنامه ریزی شیائومی برای عرضه موبایلی با قیمت ۶۵ دلار
-
بی خوابی
-
اردوغان: من به اوباما مشاوره دادم
-
پیام نوروزی باراک اوباما به مردم و سران ایران
-
علائم شکستگی استخوان و راههای درمان
-
زنها بعد از رابطه جنسی چه چیزی دوست دارند ؟
-
فردا شب زمان رسمی، یک ساعت جلو کشیده می شود
-
معرفی دو ارگ قدیمی ایران + تصاویر
-
تعرفه واردات اصلاح شد، بالاترین تعرفه 75 درصد
-
اوباما با نتانیاهو درباره مذاکرات هسته ای ایران گفت و گو کرد
-
افشای رابطه طول انگشتان مردان و رفتار آنها در برابر زنان
-
5 راهکار برای داشتن ناخنهایی سالمتر در سال 2015
-
دوازده دستاوردی که به پایان جهان میانجامد
-
دندان ها با جرمگیری لق می شوند؟
-
بخور نخورهای نوروز از منظر طب سنتی
-
افزایش قیمت مرغ رکورد زد!
-
اس ام اس جدید تبریک عید نوروز
-
تولید عسل با گردش یک کلید فناورانه در کندو!
-
برای تقویت موهایمان چه کنیم؟
-
غول جدید گیمینگ | معرفی لپ تاپ ASUS ROG G501
-
این خوردنی ها پوستتان را نابود میکند
-
چگونه بدون آرایش زیبا به نظر برسیم؟

داستان کوتاه ناراحت کننده و غمگین ” نبش قلب “
مادرم زیر سقف نم گرفته غسالخانه و در ملحفه ای که روی موها،چشم ها و بدن عریان او ریخته شده بود،در خودش فرو می رفت. باد،با صدای خش خش برگ و ناله سرو ها آنقدر خودش را به پنجره کوبید تا از حال رفت. سوز سردی که از سوراخ سمبه های غسالخانه به داخل آمده بود،با بوی کافور قاطی شد و ملحفه را از روی مادرم کنار زد.
من؛ همچنان،بهت زده و شرمگین به صحنه تاری که در دریای چشمانم غوطه ور بود خیره شده بودم و نمی دانستم با آن چکار کنم.دستم را روی دهانم گذاشتم تا بغضی که گلویم را پرکرده بود بالا نیاورم.سعی کردم پلکم را درست بین آن صحنه و چشم هایم قرار دهم،اما دیگر دیر شده بود و قطره ای آرام روی گونه ام غلتید.حالا می توانستم با وضوح بهتری به صورت مادرم خیره شوم.در میان بوی تعفنی که در فضا می پیچد و ریه های مرا پر می کرد،مادرم خوشبو تر از همیشه به نظر می رسید؛موهای مش شده سیاه و سفیدش،شانه ها و گردن بلندش را پنهان کرده بود و آنقدر مرا خیره نگه داشت تا سفید شدن تک تک تارهایش را به خاطر آورم.
ـ پس معطل چی هستی؟ مردم بیرون منتظرن.اگه نمی تونی بگم چند نفر بیان کمکت.
مسئول غسالخانه این را گفت و منتظر جواب شد.
نه! بهتون که گفتم،فقط خودم باید غسلش بدم.این آخرین خواسته مادرمه و مات لبخند ماسیده روی لبانش شدم.
ـ دِ یالله دختر؛ هنوز که وایستادی؟! به خاط خواسته مادر تو که نمی تونیم مُرده های مَردمو روی زمین نگه داریم!؛زود تر کارو تموم کن.
سطل آب را برداشتم و تا آنجایی که می توانستم به مادرم نزدیک شدم. آب را روی پوستش ریختم و دستم را به آرامی روی آن لغزاندم. پوست صورتش هر لحظه روشن و سفید تر می شد و موهایش در هر موج آب این طرف و آن طرف می رفت. بوی کافور ته حلقم را خاراند و با عقی تمام بغضم را روی تن یخ مادرم ریختم و صورتم را پشت دستانم پنهان کردم.
صدایی گفت: منتظر چی هستین؟!؛ زود باشین بیاین اینو از اینجا ببرین. و مرا کشان کشان از اتاق بیرون بردند.
ـ نبینم چشمای دخترم خیس باشه! حیف این مرواریدا نیست؟! من دخترمو مرد بار آوردم،مرد که گریه نمیکنه! و گونه ام را می بوسد.
دستی روی شانه ام نشست.
ـ دختر جون آخه اینکارا که کار تو نیست؛هم خودتو اذیت کردی هم مارو.کار مادرت هم تموم شد. فقط کفنش مونده بود. و به تابوت جلوی در اشاره کرد.
چند نفری لا اله الا الله گویان زیر تابوت را گرفتند و به سمت قطعه ۱۴ ـ که در نزدیکی غسالخانه بودـ حرکت کردند. بازویم را به مهری خانم همسایه و دوست قدیمی مادر سپردم و پشت سر آنها بی آنکه لا اله الا الله ی بگوییم به راه افتادیم. آفتاب، بی رحمانه،تمام زوایایی که می توانستم اشک هایم را در آن پنهان کنم روشن کرده بود.
مهری خانم گفت: مرد محرمی نیست که زیر جسد مادر تو بگیره بهار جان! و سرش را در چادرش فرو کرد.
بازویم را از دستش کشیدم و خودم را به درون قبر سر دادم.از چند زن خواستم جسد را از تابوت در بیاورند و آن را در آغوشم بگذارند. اندام لاغر و نحیف مادرم مانند کودکی در بغلم آرام گرفته بود و منتظر بود تا آن را سرجایش بخوابانم.بالای کفن را باز کردم.و محو تماشای صورتش شدم. خم شدم نا آخرین بار گونه لطیف و سفیدش را ببوسم که قطره اشکی روی صورت مادرم چکید.
زنی گفت: دخترجون مواظب باش. مگه نمی دونی اگه روی صورت مرده اشک بریزی دیگه به خوابت نمیاد؟!
و من از ترس ندیدن مادرم زیر سقف نم گرفته آسمان و در پوشش سیاهی که روی روح عریان من ریخته شده بود در خودم فرو رفتم و با صدای هق هق و ناله های که از اعماق وجودم برمی خواست، آنقدر سرم را به سنگ لحد کوبیدم تا از حال رفتم.
.
با تقدیم احترام به بیژن نجدی پدر داستان کوتاه نوین ایران و داستان ناتمام او . . .
.
منبع: سه علی سه
ارسال شده درتاريخ: 27 / 11 / 1392 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : داستان ، داستان کوتاه ، داستان کوتاه عاشقانه ، داستان کوتاه غمناک ، داستان غمگین ، داستان های کوتاه ، سایت داستان کوتاه ، مطالب عاشقانه ، نبش قلب ،
- جوک خفن و خنده دار جدید
- اضافه کردن دکمه گوگل پلاس بدون افت سرعت وب
- بوسیدن و گرفتن سینه دختر توسط جاستین بیبر +عکس
- مجموعه زیبا ترین کاور های فیس بوک
- ایجاد بیش از 3000 بک لینک(backlink) رایگان!!!
- نیوشا ضیغمی
- سوتی راننده تاکسی و خوردن هلوی مسافر زن
- زیباترین پست های فیسبوک(طنز)
- جوک های خفن ضد حال به زن ها
- زنها بعد از رابطه جنسی چه چیزی دوست دارند ؟
- نرم افزار یو سی بروزر 8.8 (UC Browser 8.8)
- زیباترین کاورهای فیس بوک | Facebook Covers
- داستان واقعی فوق العاده خنده دار
- دانلود تیتراژ پایانی زنده باد زندگی
- عکسی که در فیس بوک بیشترین طرفدار دارد + عکس
- قالب زیبا ساده و سفید برای بلاگفا
- قالب بسیار زیبا و پر امکانات
- پست های زیبای فیسبوک
- کاور های عاشقانه فیس بوک - Facebook
- عکس جدید نیوشا ضیغمی - newsha zeighami
- قالب ساده و سفید برای رزبلاگ
- جدیدترین تصاویر نیوشا ضیغمی
- قالب تفریحی برای انجمن رزبلاگ
- نظرسنجی در فیسبوک(طنز)
- جوک های جدید فیسبوکی (4 فروردین 92)
- جوک های جدید فیس بوکی(11 فروردین 92)
- قالب بسیار زیبای افلاین رزبلاگ
- قالب افلاين بسيار زيبا براي رزبلاگ
- اسم های خداوند با معنی فارسی و انگلیسی
- بهترین جوک های فیسبوک
- جوک های جدید و تازه نوروز
- همبازی جدیدی که کودکان را از پشت رایانه بلند خواهد کرد
- اس ام اس طعنه ای و تیکه دار
- دانلود آهنگ خدا کنه بمیرم علی عبدالمالکی
- استاتوس های خنده دار جدید
- اس ام اس های جدید غمگین فروردین 93
- کیک ولنتاینی که داخلش قلب قرمزه!
- عکس زنده یاد حمیده خیر آبادی به همراه شهلا ریاحی
- اس ام اس ولادت حضرت زینب و روز پرستار
- جدیدترین اس ام اس روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر
- بیوگرافی گرانترین زن سینمای ایران+عکس
- زن باهوش و زرنگ
- اس ام اس های عاشقانه جدید
- استاتوس های خنده دار جدید
- علاقه
- رئیس جوان قبیله
- فال روز پنجشنبه 24 بهمن 1392
- راه هایی برای از بین بردن بوی بد بدن !؟!؟
- جوک های جدید فیسبوکی (26 بهمن 91)
- سوز سرما و ستم حاکمیت ایران بر زلزله زدگان – ائلچین حاتمی
- هزینه های باورنکردنی بوگاتی ویرون
- تصاویر الناز حبیبی + بیوگرافی الناز حبیبی
- استاتوس های باحال فیس بوکی
- سخنان دکتر شریعتی در مورد خانم ها
- بوسیدن و گرفتن سینه دختر توسط جاستین بیبر +عکس
- فوتبال ایران در جایگاه 37 جهان و نخست آسیا !